محل تبلیغات شما
( اَرگِ دل ) در همه_شهر ، لبی چون لبِ خندان تو نیست کس چو این سوخته دل واله و حیران تو نیست از تماشاگهِ رخساره ی تو ـ دانستم. دلربا تر ز لبِ لعلِ بدخشان تو نیست برق چشمان تو ـ چشمان مرا روشن کرد ماه حتی به فروزانی چشمان تو نیست باز کن طبله ی گیسوی و دل‌آرایی کن که فریباتر از آن زلف پریشان تو نیست گل رخسار تو را دیدم و دیدم به عیان باغِ رضوان به نظر چون گلِ مژگان تو نیست باغ رضوان و ترنج رخ و گیسوی بتان.

با کدامین کرده، هی از فاطمه دم می‌زنی؟!

گهی به حال مردنم گهی به حال شیونم

این چهل روزه ز داغ تو چهل سال گذشت

تو ,چشمان ,ـ ,گیسوی ,دل ,کن ,تو نیست ,تو ـ ,چشمان تو ,تو را ,رخسار تو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرسه پرنشاط سرای شعر Scatterings